خمسه نظامی
خَمْسۀ نِظامی، عنوان مشهوری برای پنجگنج یا 5 مثنوی پرآوازۀ شاعر نامی ایرانی، حکیم نظامی گنجوی (د ح 614 ق / 1217 م).
پیشینۀ خمسهسرایی
شاید بتوان سنّت پنجگانهسرایی یا پنجگانهنویسی در ادبیات فارسی را به دوران پیش از اسلام و تمدن هندوایرانی ربط داد؛ یعنی زمانی که برزویۀ طبیب در زمان انوشیروان ساسانی (سدۀ 6 م)، کتاب پَنجهتَنتَره (پنجفصل) را از زبان سنسکریت یا احتمالاً پراکریت (از زبانهای هندوآریایی میانه) به پهلوی برگردانید (نک : تفضلی، 302)؛ اینکه ابنمقفع (ه م) متن پهلوی آن (پنچهتنتره= کلیله و دمنه) را در 10 باب معرفی، و گوشزد میکند که ایرانیان 5 باب دیگر بدان افزودهاند (نک : کلیله ... ، 37- 38)، بیانگر این مطلب است که این کتاب با توجه به نامش، پنجگانه بوده و احتمالاً یک بار به دست برزویۀ طبیب با افزودن 5 فصل (نک : مینوی، «ح») و برای بار دوم نیز به دست نویسنده یا نویسندگانی، 5 بخش دیگر از منابع هندی و ایرانی به آن افزوده شده است ( کلیله، 38)، و این میتواند نشان از اهمیت پنجگانهنویسی در میان هندیان و ایرانیان باستان باشد.
پیش از نظامی، عنصری (د 431 ق)، شاعر دربار سلطان محمود غزنوی (سل 389-421 ق)، 3 منظومه به نامهای شادبهر و عینالحیاة، وامق و عذرا، و خنگبت و سرخبت سروده بود که تحت عنوان کلی خزانۀ یمینالدوله (یمینالدوله: لقب سلطان محمود) مشهور شده بود (عوفی، 269)، و دانسته نیست که آیا مثنویهای دیگری نیز داشته (نک : صفا، تاریخ ... ، 1 / 562)، یا در اندیشۀ سرایش منظومههای دیگر، فرضاً برای تکمیل پنجگانهای بوده است یا نه.
پنجگنج نظامی
اولین شاعری که در قلمرو ایران فرهنگی و در گسترۀ ادبیات فارسی، ترکی و اردو، خمسهسرایی را اختصاصاً به نام خود ثبت کرد، شاعر ایرانی، نظامی، است (نک : متینی، 453- 454)؛ او با سرودن 5 مثنوی به نامهای مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفتپیکر (یا هفتگنبد)، و اسکندرنامه (منظومهای در دو قسمت به نامهای شرفنامه و اقبالنامه)، از همان ابتدای کار، یعنی با سرایش اولین مثنوی (مخزن الاسرار)، در میان خوانندگان، ناقدان و سخنسرایان معاصر خود با اقبال و تحسین بسیار روبهرو شد که ازجمله میتوان از مثنوی منسوب به عطار، مظهر العجائب (نک : ص 207)، یاد کرد. البته حاسدانی نیز یافت که دربارۀ آنان چنین سرود: «گر هنری سر ز میان برزند / بیهنری دست بدان درزند / / کار هنرمند به جان آورند / تا هنرش را به زیان آورند» (مخزن ... ، 175). اما نظامی به نبوغ خود باور داشت و میدانست در شاعری، بهویژه در منظومهسرایی، بیهمتا ست؛ چنانکه در همان ابتدای مخزن الاسرار چنین سرود: «هرچه وجود است، ز نو تا کهن / فتنه شود بر من جادوسخن» (ص 45). به همین جهت، نظامی در میان شاعران بعد از خود، مقلدان و پیروان بسیاری یافت که با علاقۀ بسیار، در نظیرهسازی یا الگوگیری از خمسۀ وی، سعی کردند گوی سبقت را از یکدیگر بربایند (نک : صفا، همان، 2 / 808- 809).
اینک به معرفی مختصر هرکدام از منظومهها، به ترتیب تاریخ سرایش، پرداخته میشود:
1. مخزن الاسرار (ه م)
بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلن، در بحر سریع مسدس مَطویّ مکشوف، سرودهشده در حدود 260‘2 بیت. وزنی که نظامی برای این مثنوی انتخاب کرده، بسیار خوشآهنگ و روان است، و جالب اینکه هیچکدام از مثنویسرایان قبل از نظامی از چنین وزنی در سرایش منظومه، بهره نبرده بودند (نک : صفا، همان، 2 / 801؛ وحید، «مز»). نظامی مخزن الاسرار را قبل از 40سالگی سرود و آن را به فخرالدین بهرامشاه، حاکم ارزنگان (حک ح 578-622 ق / 1182-1225 م)، از متابعان قلجارسلان، پادشاه سلجوقی در آسیای صغیر، تقدیم کرد (صفا، همان، 2 / 801-802). شاعر در سرایش مخزن، نگاهی به حدیقة الحقیقۀ سنایی داشت؛ هم از آن جهت است که در مقدمۀ این کتاب میگوید: «آن (حدیقه) بهدرآورده ز غزنی علم / وین (مخزن) زده بر سکۀ رومی رقم / / گرچه در آن سکه سخن چون زر است / سکۀ زرِّ من از آن بهتر است» (ص 36؛ نیز نک : فروزانفر، 258). نظامی تصریح میکند حدیقه سببساز سرایش مخزن است، ولی او مقلد سنایی نیست: «عاریت کس نپذیرفتهام / آنچه دلم گفت بگو، گفتهام» (ص 35).
نظامی در مخزن الاسرار، بعد از سرودن مقدمههایی در توحید و مناجات، ستایش و معراج پیامبر اکرم (ص)، مدح ممدوح و ... و سرانجام ابیاتی طولانی و اغلب رمزآمیز دربارۀ ریاضتهای شبانۀ خود، مطالب کتاب را به 20 مقاله (باب) تقسیم میکند. در هر باب، ابتدا بحثی را مطرح کرده، سپس در پایان مطلب، مطابق با موضوع طرحشده و برای اثبات آن، حکایتی جالب توجه میآورد. مضامین قسمتهای مقدماتی مخزن که کمی بیش از آن را تشکیل میدهد، شامل مسائلی دربارۀ دین، حکمت، لطایف اخلاقی، موعظه، زهدیات و عرفان متشرعانه است؛ البته شایستۀ ذکر است که نظامی در این بخش، نظریات بسیار ارزشمندی در نقد ادبی و ماهیت شعر و شاعری ارائه میدهد که حاکی از شناخت عمیق او نسبت به چیستی شعر و کارکرد آن است (نک : ص 35-45). بخش اصلی مخزن الاسرار (20 مقاله) نیز اگرچه شامل مضامین حکمی یا دینی است، به تقریب، نیمی از آن به امور اجتماعی اختصاص یافته است؛ مسائلی چون لزوم عدالتورزی حاکمان، رعایت احوال مردم و ضعفا، فضیلت انسان و انسانیت، مشکلات ناشی از فقر عمومی، لزوم شجاعت در برابر ظالمان و جز اینها (ازجمله، نک : مقالات دوم، چهارم و چهاردهم).
2. خسرو و شیرین (ه م)
بر وزن مفاعلین مفاعلین فعولن، در بحر هزج مسدس مقصور (محذوف)، سرودهشده در حدود 500‘6 بیت. وزنِ این منظومه را فخرالدین اسعد گرگانی در سدۀ 5 ق / 11 م، برای سرودن مثنوی ویس و رامین به کار گرفته بود (صفا، تاریخ، 2 / 802؛ وحید، همانجا)، و از آنجا که این وزن در ادب فارسی اختصاص به قالب ترانه (دوبیتی) داشت که اغلب با موسیقی همراه بود و به آواز خوانده میشد، میتوانست بهترین انتخاب برای مثنویهایی با مضامین عاشقانه باشد که معمولاً قصص اینگونه مثنویها نیز در مجالس بزم با آوازِ همراه با موسیقی حکایت میشد؛ چنانکه شمس قیس رازی (د پس از 628 ق / 1231 م) در المعجم تصریح میکند که دوستی در مجلس خالی از اغیار، برای رفیقان ابیاتی از خسرو و شیرین نظامی را به آواز خواند و شمس و دیگر حاضران تأکید کردند که اوزان ظاهراً مختلفِ دوبیتیهای ملحون را نیز میتوان دقیقاً بر همین وزن هزج مسدس محذوف خواند و اجرا کرد (ص 60؛ نیز نک : ه د، ترانه).
نظامی خسرو و شیرین را بعد از اتمام در576 ق / 1180 م، به طغرل بن ارسلان (مق 590 ق / 1194 م)، آخرین سلطان سلجوقی عراق، تقدیم داشت؛ برای این کار بهناچار اتابک طغرل، یعنی محمد جهانپهلوان را نیز مدح گفت، اما سلطان و اتابکِ وی به وعدۀ خود برای پرداخت صلۀ شاعر وفا نکردند. 5 سال بعد (581 ق / 1185 م) با مرگ اتابک، برادرش، قزلارسلان، عنوان اتابکی یافت. نظامی او را مدح گفت و کتاب را به وی تقدیم کرد؛ ازاینرو، قزلارسلان در دیداری با نظامی در 582 ق / 1186 م، اولاً به احترام نظامی، بساط عیش و نوش را برچید و ثانیاً عذر گذشته خواست و یک پاره دیه به نام «حمدونیان» به شاعر اهدا کرد (نک : صفا، همانجا؛ نیز زرینکوب، پیر ... ، 26-27).
شاعر در خسرو و شیرین بعد از سرودن مقدمههایی در ستایش خداوند، نعت پیامبر (ص) و مدح ممدوحان، تصریح میکند که بعد از گنجی چون مخزن الاسرار، به دلیل اقبال مردم به داستانهای عاشقانه، اشتیاق سرودن این داستان را در دل میداشته است؛ سپس از عشق سخن میراند، اما برای پاسخ به منتقدان که ظاهراً از شاعر زهدپیشهای چون نظامی ــ که به گفتۀ خودش شعر شرعی میگفت ــ انتظار سرایش چنین منظومهای نداشتند، بلافاصله ماجرای اعتراض دوستی را نقل میکند که نظامی را از سرایش چنین عشقنامهای منع میکند: «درِ توحید زن کآوازه داری / چرا رسم مغان را تازه داری؟» (ص 26) و نظامی در مقابل، ابیاتی چند از این منظومه را که قبلاً سروده، برای ملامتگر میخواند و وی چنان شیفته میگردد که خود، مشوق نظامی در سرایش منظومه میشود.
نظامی در این داستان با رویکردی به تاریخ ایران پیش از اسلام، نگاهی به شاهنامۀ فردوسی دارد، اما با یادکردی احترامآمیز از استاد طوس، توضیح میدهد اگرچه در شاهنامه از ماجرای خسرو با شیرین سخن رفته، ولی نوع ادبی حماسه و سالخوردگی فردوسی، جایی برای عشق، آنگونه که در ادب غنایی پرورده میشود، نگذاشته بود (ص 33)؛ ازاینرو، نظامی، آنچه را فردوسی نگفته باقی گذاشت، با مددگرفتن از روایات عامیانۀ مردمان ارمننژاد ناحیۀ گنجه و به یاد همسر مورد علاقه و جوان درگذشتهاش، بهزیبایی پرورد و سرود: ماجرای شیرین، شاهزادهخانمی با حیا و عفاف، که پادشاهی هوسران و خودکامه چون خسرو پرویز را چنان رام میسازد که نهایتاً (البته در داستان) به معنویات گرایش مییابد.
3. لیلی و مجنون (ه م)
بر وزن مفعول مفاعلن فعولن، در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف، سرودهشده در حدود 700‘4 بیت. نظامی این داستان را به خواهش شروانشاه ابوالمظفر اَخسِتان ابن منوچهر در 584 ق / 1188 م، در مدت 4 ماه سرود؛ البته بعدها نیز اصلاحاتی در آن انجام داد و نسخۀ نهایی آن را در 588 ق / 1192 م منتشر کرد (صفا، همان، 2 / 803؛ ثروتیان، 93). مدت کوتاه بهنظمکشیدن داستان، سفارشیبودن آن، و سخنان خود نظامی در آغاز منظومه، میرساند که وی چندان راضی به سرودن آن نبود، بهویژه اینکه فضای داستان، محیط عربی، و صحراهای عاری از آبادانی، عرصه را بر شاعر استعارهگرایی چون نظامی تنگ میکرد؛ اما ظاهراً به خواهش محمد، پسر 14سالهاش، که از درخواست سلطان به وجد آمده بود، تن به سرایش لیلی و مجنون داد.
نظامی در آغاز منظومه، ابیاتی در توحید، نعت و معراج پیامبر اکرم (ص)، آفرینش، و مدح شروانشاه میسراید؛ سپس از حسودان مقلّد شکوه میآغازد و در پی آن، فرزند خود، محمد را به طلب دانش و بزرگی فرامیخواند و طی یک بیت مفاخرهآمیز، به او گوشزد میکند که راه پدر را در شاعری دنبال نکند، زیرا به پای وی نخواهد رسید و نتیجهاش بیحاصلی خواهد بود: «زین فن مطلب بلندنامی / کان ختم شدهست بر نظامی» (ص 46)؛ بعد از نصیحت فرزند، از عزیزان درگذشتهاش ــ پدر، مادرش (رئیسۀ کُرد)، دایی و دیگر همرهان رختکشیده به سرای باقی ــ یادی میکند و با ابیاتی پندآمیز، به سراغ داستان لیلی و مجنون میرود. اگرچه محیط فیزیکی داستان راه را بر توصیفات زیبای ادبی بسته بود، اما نظامی در این مثنوی، با نبوغ خود و تمرکز بیشتر بر احوالات درونی عاشق و معشوق و ذکر جزئیات زندگی در صحرا، نتیجۀ کار خود را، به نظر منتقدان، بهصورت شاهکاری بیهمتا ارائه داد (برای نمونه، نک : زرینکوب، همان، 129؛ ریپکا، 333).
4. هفتپیکر (ه م)
یا هفتگنبد، بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلن، در بحر خفیف مسدس مخبون محذوف، که در حدود 130‘5 بیت، و به گفتۀ صفا (همانجا) در 136‘5 بیت سروده شده است. نظامی این منظومه را به درخواست علاءالدین کُرپارسلان، حاکم مراغه و از اتابکان طغرل سلجوقی، به نظم کشید و در 593 ق / 1197 م به وی اهدا کرد (معین، 1 / سیوسه؛ ثروتیان، 97). احتمالاً این منظومه در 4 سال سروده شده است؛ یعنی آغاز سرایش آن به 589 ق / 1193 م برمیگردد. ظاهراً شباهتهای خلقوخوی کرپارسلان با بهرام گور در شادخواری و دلاوری، و همچنین علاقۀ مردم به داستانهای عامیانهای که در آنها غولان و پریان نقش دارند، شاعر را برانگیخت تا قبل از اسکندرنامه به نظم این مثنوی روی آورد (نک : زرینکوب، پیر، 30، 136-137، 152-153).
نظامی در این منظومه نیز با یادکرد داستان بهرام در شاهنامه، تصریح میکند که قصد دارد تا بهرۀ کوچکی از داستان را که فردوسی بدان نپرداخته (نک : ص 16)، بگستراند و با تزیینات ادبی بیاراید؛ بدین جهت این منظومه از لحاظ پرداختن به داستانهای عامیانه، وصفهای بدیع و صحنهآراییهای بکر، شاهکار نظامی محسوب میشود (نک : ریپکا، 334).
شاعر همانند منظومههای قبلی، در اینجا نیز بعد از سرایش قطعاتی در توحید و ستایش خداوند و نعت پیامبر (ص)، به متن اصلی داستان میپردازد: شرح دلاوریهای بهرام؛ آغاز پادشاهی وی؛ ذکر ماجرای دلانگیز کنیز شاه، به نام فتنه، که بعد از هنرنمایی بهرام در شکار گور به او میگوید: «گفت: پُر کرده شهریار این کار / کار پُرکرده کی بود دشوار» (ص 109)، و به دنبال آن، خشم بهرام و راندن کنیز و سرانجام آنجا که بعد از سالها، بهرام کنیزک را در نقاب میبیند که گاوی فربه را بر دوش گرفته به بام کوشک میبرد و فتنه از زور بازوی خود میگوید، شاه او را چنین مخاطب قرار میدهد: «شاه گفت: این نه زورمندی تست / بلکه تعلیم کردهای ز نخست» (ص 118). اینجا ست که فتنه بلافاصله پرده از ماجرا برداشته، میگوید: «گفت: بر شه غرامتی است عظیم / گاو، تعلیم و گور، بیتعلیم؟!» (همانجا)؛ سپس جریان خواستگاری بهرام از شاهدختهای هفتکشور، ساختن قصرهایی با رنگهای سمبلیک برای هر کدام، و ماجرای عشرتهای بهرام و شرح قصههایی که هر شهزاده در قصر خود برای بهرام بازمیگوید؛ در حین این کامجوییها ست که بهرام از قصد حملۀ مجدد خاقان چین به ایران خبردار میشود (پیش از این، بهرام خاقان را شکست داده بود)، اما در پی تدارک دفاع، درمییابد خزانه خالی و سپاه پراکنده شده است. او بهتنهایی برای تمرکز افکار پریشان، سر به صحرا مینهد که با ماجرای شبان و سگ دارزدۀ خیانتکارش که با مادهگرگی درساخته بود، روبهرو میشود و نتیجه میگیرد که مسبّب آشفتگی کارها وزیر خائن او ست. آنگاه با شنیدن سخن متظلمان و مجازات وزیر، دشمن از تصمیم خود به حمله، منصرف شده، عذرها میطلبد و بهرام نیز با شناختی تازه از خود، دست از دنیا میکشد، به دنبال گوری درون غاری میرود و کس، دیگر نشانی از وی نمییابد.
5. اسکندرنامه
(در دو بخش شرفنامه و اقبالنامه)، بر وزن فعولن فعولن فعولن فعل، در بحر متقارب مثمن محذوف، سرودهشده در حدود 500‘10 بیت. شاعر شرفنامه را به نصرتالدین ابوبکر (حک 587-607 ق / 1191-1225 م)، پسر محمد جهانپهلوان از اتابکان آذربایجان، تقدیم داشت و اقبالنامه را پس از اتمام، به عزالدین مسعود (حک 607-615 ق / 1210- 1218 م)، پسر ارسلان سلجوقی پیشکش کرد (صفا، تاریخ، 2 / 804-805).
نظامی در سرایش اسکندرنامه، با انتخاب وزن شاهنامه، لحن حماسی، و نظیرهسازیهایی از تصاویر و اتفاقات شاهنامه، این بار مستقیماً به استقبال فردوسی رفت (همان، 2 / 806-807، حماسهسرایی ... ، 90؛ نیز نک : نظامی، شرفنامه، 91-92) و تصمیم گرفت اسکندر مقدونی را که فردوسی فقط به جنبۀ جهانگشایی او پرداخته بود، با دو چهرۀ دیگر نیز مطرح کند، چراکه اسکندر در روایات تاریخی، اساطیری و عامیانهای که در دسترس نظامی بود، دو ویژگی دیگر، یعنی توجه به حکمت و فلسفه، و قداست و پیامبری (بهعلت درآمیختن با روایات مربوط به ذوالقرنین قرآن) هم یافته بود (نک : رنجبر، 27؛ صفا، «ملاحظاتی ... »، 470؛ زرینکوب، «فلسفه ... »، 494)؛ از این جهت، در شرفنامه بعد از مقدماتی مانند مثنویهای قبلی، با آغاز داستان اسکندر، ابتدا به جنبههای جهانگیری او ازجمله حمله به ایران میپردازد. اسکندر در این ماجراها اگرچه پادشاهی کشورگشا ست، همانند شاهنامه، بنابر روایات مردمی، عادل و خردمند به تصویر کشیده میشود. شرفنامه با ماجرای رفتن اسکندر با خضر نبی در ظلمات برای جستوجوی آب حیات، یافتن چشمه توسط خضر و ناپدیدشدن او، محرومماندن اسکندر و سرانجام بازگشت او به روم پایان میگیرد.
در اقبالنامه (بخش دوم اسکندرنامه) بعد از ستایش یزدان و نعت پیامبر اکرم (ص)، با طرح نام متفکران یونان، نظیر افلاطون و ارسطو، بر چهرۀ دیگر اسکندر، یعنی توجه او به حکمت و فلسفه، تأکید میکند و سپس با توجه به تفسیر مفسران اسلامی از ذوالقرنین (ه م) در قرآن که او را اسکندر مقدونی میدانند، به شرح داستان پیامبری وی و ماجراهایی از این دوره، ازجمله بستن سد در برابر قوم یأجوج، میپردازد. اقبالنامه با مرگ اسکندر و بهپایانرسیدن روزگار 7 فیلسوف یونانی پایان میگیرد. در اینجا نظامی از سنِ خود (64سالگی) میگوید و از خوانندگان با یادکرد مرگ خود خداحافظی میکند: «چو حال حکیمان پیشینه گفت / حکیمان بخفتند و او (نظامی) نیز خفت ... / / درین گفتوگو بُد که خوابش ربود / تو گفتی که بیداریاش خود نبود» (ص 280)؛ سپس با مدح دوبارۀ ممدوح (عزالدین مسعود)، از فرستادنِ اقبالنامه به دستِ پسرش، محمد، نزد حاکم سلجوقی سخن میراند (ص 280 بب ).
تصحیحات خمسه
با توجه به شهرت نظامی و وجود نسخ گوناگون خطی و چاپی از خمسه با اغلاط بسیار، اولین تصحیح براساس موازین علمی از مجموعهآثار نظامی، از 1313 ش به بعد، به کوشش حسن وحید دستگردی (1258-1321 ش) منتشر شد که از همان ابتدا در میان منتقدان، بهعنوان نسخهای معتبر و قابل اعتماد شناخته شد. حدود 13 سال بعد، خاورشناسان آکادمی اتحاد شوروی، زیر نظر ی. ا. برتلس، به تصحیحی دیگر از خمسه پرداختند و حاصل کار خود را از 1947 م به بعد منتشر ساختند. از دهۀ 1360 ش به بعد نیز دو تصحیح دیگر از بهروز ثروتیان و برات زنجانی بهتدریج منتشر شد. در سالهای اخیر نیز تصحیحات دیگری از خمسه به چاپ رسیده که اعتبار چندانی ندارند. از میان تصحیحات مذکور، همچنان نسخۀ مصحَّح وحید دستگردی، اعتبار و جایگاه خود را برتر از دیگران حفظ کرده است (نک : شایگانفر، 42-59).
خمسهسرایان
آوازۀ نظامی از همان ابتدای سرایش خمسه، در اکناف ایران پیچیده بود؛ چنانکه در اواخر عمر شاعر، عوفی (سدۀ 6-7 ق / 12-13 م) در لباب الالباب از وی بهعنوان «الحکیم الکامل، نظامی گنجهای» یاد کرد (ص 529).
از سخنان نظامی در جایجای خمسه چنین برمیآید که در همان دورۀ حیات خود، مقلدانی یافته است. اینان البته نه از روی علاقه، بلکه برای اختصاصدادن حداقل بهرهای از آوازۀ شاعر به خود، درصدد مقابله با وی در سخنسرایی برآمده بودند؛ چنانکه نظامی به نظیرهسازی شاعران کممایه از آثارش چنین اشاره میکند: «گر پیشه کنم غزلسرایی / او پیش نهد دغلدرایی / / گر ساز کنم قصایدی چست / او بازکند قلایدی سست / / بازم چو به نظم، قصه راند / قصه چه کنم که قصه خواند / / من سکه زنم به قالبی خوب / او نیز زند ولیک مقلوب» ( لیلی ... ، 41). اما همینکه امروزه از این آثار اثری نیست، نشان از سرقت یا بیمایگی سرودههای حاسدان دارد.
شهرت و زیبایی آثار نظامی، آنچنان سخنسرایان بعد از نظامی را شیفته ساخت که نتوانستند از نظیرهسازی خمسه یا پیروی از «مکتب نظامی» در منظومهسرایی خودداری کنند؛ بهطوری که وحید دستگردی از افزونبر صد خمسه و خمسهسرا یاد میکند که در کتابخانههای مختلف از نظر گذرانده است (ص «صا»). ریپکا مقلدان نظامی را در قلمرو نفوذ فرهنگ ایران، یعنی ترکیه، آسیای مرکزی و هند، از حد افزون میداند (ص 335). علاوه بر یادکرد شاعران بزرگی نظیر سعدی، مولوی و حافظ از عظمت نظامی (برای نمونه، نک : مولوی، 1 / 279-280، غزل 480؛ حافظ، 331، غزل 469)، به نظر زرینکوب، این نکته که ترجمۀ یک قصه از مخزن الاسرار نظامی (قصۀ عیسى (ع) و سگ مرده) در پیوست دیوان شرقی گوته (د 1832 م) نقل شده، نشان از شهرت قابل ملاحظۀ نظامی در اذهان غربیان دارد (ص 63، 201).
مقلدان نظامی را میتوان به این ترتیب طبقهبندی کرد: الف ـ آنها که با تأکید بر مثنویهای پنجگانه، خمسه سرودهاند؛ ب ـ شاعرانی که علاوه بر خمسهسرایی، سعی کردهاند بر شمار منظومههای پنجگانه بیفزایند (مثل هفتاورنگ جامی)؛ ج ـ آنها که فقط به اقتفای چند دفتر از خمسه رفتهاند (ازجمله وحشی بافقی). شایان ذکر است در این میان، برخی شاعران عین منظومههای نظامی را از لحاظ وزن و محتوا تقلید کردهاند، که برای نمونه، میتوان از مطلع الانوار امیرخسرو (651-752 ق / 1253-1325 م)، یا روضة الانوار خواجو (689-752 ق / 1290-1351 م) یاد کرد که نظیرههای کاملی بر مخزن الاسرار است؛ اما شماری نیز در پیروی از نظامی، ابتکارهایی به خرج دادهاند، چنانکه جامی (817- 898 ق / 1414-1493 م)، به اقتفای خسرو و شیرین، منظومۀ یوسف و زلیخا را بر همان وزن، اما با تغییر محتوا سرود.
به نظر محققان، اولین شاعری که به پیروی از نظامی دست به خمسهسرایی زد، امیرخسرو دهلوی (ه م) است. او با سرودن منظومههای مطلع الانوار، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، هشتبهشت و آیینۀ اسکندری مایۀ شهرت نظامی در هند شد. بعد از امیرخسرو، از میان مقلدان نامبردار نظامی که همگی در خلال آثار خود به فضل تقدم و عظمت نظامی اعتراف کردهاند، میتوان به این افراد اشاره کرد:
خواجوی کرمانی (ه م) با منظومههای همای و همایون، گل و نوروز (در برابر خسرو و شیرین)، روضة الانوار (به پیروی از مخزن الاسرار)، کمالنامه، و گوهرنامه
جامی (ه م) با مثنویهای هفتگانه (هفتاورنگ) به نامهای سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الابرار (در برابر مخزن الاسرار)، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، و خردنامۀ اسکندری.
مکتبی شیرازی (سدۀ 9-10 ق / 15-16 م)، که مثنوی لیلی و مجنون او بهسبب زیبایی بیان و توضیح شاعر دربارۀ افتادن گذارش به عربستان و نجدی که وادی لیلی و مجنون بوده و شنیدن اصل قصه از مردمان عرب آن نواحی، شهرت بسیار یافت. مکتبی از نظامی به نیکی یاد میکند و قصد خود را برای سرایش خمسه بیان میدارد، اما موفق نمیشود. او ظاهراً مثنوی دومی نیز بر وزن و به اقتفای مخزن الاسرار داشته است.
امیر علیشیرنوایی (844-906 ق / 1440-1500 م) خمسهای (معروف به خمسة المتحیرین) به زبان ترکی جغتایی سروده به نامهای حیرت الابرار، فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون، سبعۀ سیاره، و سد سکندری (نک : صفا، تاریخ، 2 / 808- 809، 3 / 771-797، 886- 915، 4 / 347- 368، 382-392؛ نیز رادفر، 205-235).
وحشی بافقی (939-991 ق / 1532-1583 م) که در دو منظومه از 3 مثنوی خود به اقتفای نظامی رفت: خلد برین را به پیروی از مخزن الاسرار، و فرهاد و شیرین را نیز به تقلید از خسرو و شیرین سرود؛ اما عمر وحشی وصال نداد و فرهاد و شیرین وی که از همان ابتدای سرایش دستبهدست میگشت، با 070‘1 بیت ناتمام ماند. حدود دو قرن و نیم بعد، وصال شیرازی (1197-1262 ق / 1783-1846 م) دنبال کار وحشی را گرفت و 251‘1 بیت بر آن افزود و آن را به پایان نزدیک ساخت، و سرانجام صابر شیرازی در نیمۀ دوم سدۀ 13 ق / 19 م، با سرودن 304 بیت، کار وحشی را به پایان رساند (نک : وحشی، 493-544، 597).
فیضی دکنی (954-1004 ق / 1547-1596 م)، ملکالشعرای دربار جلالالدین اکبر شاه (سل 963-1014 ق / 1556-1605 م)، از شاهان گورکانی هند، که مثنویهای خود را با عنوان پنجنامه، به اقتفای پنجگنج نظامی، برای اکبر شاه سرود، به نامهای مرکز الادوار، سلیمان و بلقیس (در برابر خسرو و شیرین)، نَل و دَمَن (در مقابل لیلی و مجنون)، هفتکشور، و اکبرنامه (در برابر اسکندرنامه) (نک : صفا، همان، 5 / 838-857؛ نیز رادفر، 207-233).
شایان ذکر است در 1371 ش، ابوالقاسم رادفر کتابشناسی نظامی گنجوی را منتشر کرد که با توجه به رجوع نویسنده به منابع در دسترس از تذکرهها، فهرست نسخ گوناگون و جز آن، مرجع تقریباً کاملی برای تحقیق در خمسهسرایی و آثار گوناگون در حوزۀ نظامیشناسی به شمار میرود؛ البته از آن زمان تاکنون (1393 ش)، در این باب بهندرت کتب و مقالاتی از محققان دیگر منتشر شده است (نک : واعظزاده، 142، 150-152).
مآخذ
تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376 ش؛ ثروتیان، بهروز، نظامی گنجهای، تهران، 1382 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1381 ش؛ رادفر، ابوالقاسم، کتابشناسی نظامی گنجوی، تهران، 1371 ش؛ رنجبر، احمد، ده مقاله (اجتماعیات در ادبیات)، تهران، 1377 ش؛ ریپکا، یان، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ عیسى شهابی، تهران، 1354 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، پیر گنجه در جستوجوی نـاکجاآبـاد، تهـران، 1372 ش؛ همـو، «فلسفۀ یونـان در بـزم اسکنـدر: نظـری بـه اسکندرنامۀ نظامی»، ایرانشناسی، تهران، 1370 ش، س 3، شم 3؛ شایگانفر، حمیدرضا، «نقد تصحیح خمسۀ نظامی به کوشش بصیرمژدهی، در مقایسه با نسخههای مصحَّح وحید دستگردی و مسکو»، متنشناسی ادب فارسی، اصفهان، 1393 ش، س 6، شم 1؛ شمس قیس رازی، محمـد، المعجم، به کـوشش محمدتقـی مدرس رضوی، تهران، 1387 ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1386 ش؛ همو، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1352 ش؛ همو، «ملاحظاتی دربارۀ داستان اسکندر مقدونی و اسکندرنامههای فردوسی و نظامی»، ایرانشناسی، تهران، 1370 ش، س 3، شم 3؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1335 ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1380 ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، بـه کوشش مجتبى مینـوی، تهران، 1355 ش؛ متینی، جلال، «حکیم نظامی، شاعری اندیشهور»، ایرانشناسی، تهران، 1370 ش، س 3، شم 3؛ مظهر العجائب، منسوب به عطار، به کوشش احمد خوشنویس، تهران، 1345 ش؛ معین، محمد، تحلیل هفتپیکر نظامی، تهران، 1338 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1336 ش؛ مینوی، مجتبى، مقدمه بر کلیله و دمنه (هم )؛ نظامی گنجوی، اقبالنامه، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1317 ش؛ همو، خسرو و شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1335 ش؛ همو، شرفنامه، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1368 ش؛ همو، لیلی و مجنون، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1313 ش؛ همو، مخزن الاسرار، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1313 ش؛ همو، هفتپیکر، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1315 ش؛ واعظزاده، عباس و دیگران، «از خمسهسرایی تا خمسهپژوهی»، زبان و ادب فارسی، تبریز، 1391 ش، س 65، شم 226؛ وحشی بافقی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1339 ش؛ وحید دستگردی، حسن، مقدمه بر گنجینۀ گنجوی نظامی گنجوی، به کوشش همو، تهران، 1318 ش.